ایمان می آورم به دوستی و صداقت قاصدک !
سال هاست که ،
صدایم را شنید ...
نگاهم را خواند ...
محبتم را فهمید ...
غصه هایم را گریست ...
خوشی هایم را خندید ...
و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !
این روزها ، بیشتر از همیشه ،
قاصدک را می خوانم !
و "تو" امروز هر چه قاصدک دیدی ،
جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !...
ایمان می آورم به دوستی و صداقت قاصدک !
سال هاست که ،
صدایم را شنید ...
نگاهم را خواند ...
محبتم را فهمید ...
غصه هایم را گریست ...
خوشی هایم را خندید ...
و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !
این روزها ، بیشتر از همیشه ،
قاصدک را می خوانم !
و "تو" امروز هر چه قاصدک دیدی ،
جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !...
دنیامون یه عالمه ،آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مث تو و من نمیشن
.
ماه من غصه نخور،گریه پناه آدماس
ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنما س
ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
ماه من غصه نخور پنجره مون بازه هنوز
باغچه مون غرق گلای عاشق ناز هنوز
ماه من غصه نخور باز داره فصل سیب میشه
میدونم گاهی آدم تو وطنش غریب میشه
ماه من غصه نخور ماها که تب نمیکنن
ماها که از آدم ها کمک طلب نمیکنن
ماه من غصه نخور شمدونیا صورتی ان
دلایی که بشکنن چون عاشق قیمتی ان
ماه من غصه نخور سبک میشی بارون بیاد
توی عاشقی باید نترسی از کم و زیاد
ماه من غصه نخور خاطره هامون کودکن
توی این قصه دلا یه وقتایی عروسکن
ماه من غصه نخور بازی زمین خوردن داره
کار دنیا همینه تولد و مردن داره
ماه من غصه نخور تاب بازی افتادن داره
زندگی شکستن و دوباره دل دادن داره
ماه من غصه نخور گلا میان عیادتت
به نتیجه میرسه آخر یه روز عبادتت
ماه من غصه نخور خیلیا تنهان مث تو
خیلیا با زخمای عاشقی آشنان مث تو
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونیکه غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماه من غصه نخور حافظ واست وا میکنم
شعرشو میخونم و تورو مداوا میکنم
ماه من غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا
هردومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا
اگه چشمات نبودن ، دنیا این رنگی نبود
رو لب پرنده ها ، دیگه آهنگی نبود
اگه چشمات نبودن ، آسمون آبی نبود
ُگلای یاس ِ سفید ، توی ِ هیچ خوابی نبود
اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابی نبود
پشت ِِ اَبرای ِ دلم دیگه آفتابی نبود
اگه چشمات نبودن ، کی واسم گریه می کرد
دل ِ من وقتی شکست ، به کجا تکیه می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی با من سفر می کرد
واسه جشن ِ ماهیا کی ماهُ خبر می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی ُگلا رو آب می داد
واسه گنجشک دلم کی یه جای خواب می داد
حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشیدن از توی قفس دارم
دیگه چشماتُ نگیر ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل یخ ، زردُ پژمرده بشم
تا که چشماتُ دارم شعرای تازه میگم
همش از پنجره ای ، که به روم بازه می گم